در یادداشت گذشته از نقش نگاه درست برای رسیدن به برداشت صحیح از مسائل گفتم اما سؤال اساسی این است که چگونه میتوان نگاه درستی داشت و اصولا بزرگترین مانع برای نگاه درست چیست؟
ذهنیت افراد نسبت به مسائل ،نگاه بر مدار صحیح را دشوار میکند تا جایی که در شکل رادیکال ان که تعصب است نگاه درست کاملا دستخوش اسیب جدی قرار میگیرد به گونه ای که فرد انچه را که دوست دارد میبیند و می شنود نه انچه را که واقعا بوده و گفته شده ،بنابر این فرد در اولین نگاه خود که تحلیل سندی(توجه به مراد متکلم)است دچار مشکل می شود و هر مقدار در این مسیر بیشتر تلاش میکند ،کمتر میابد .و هرچه بیشتر میرود کمتر میرسد و هر چه بیشتر دست و پا میزند بیشتر فرو میرود تا جایی که اسیر جهل مرکب گشته و از سر تکلیف!حقیقت را به پای تعصب ذبح میکند وخود را مأجور می داند.
اسیران کمند تعصب معمولا دچار پارادوکسهای ذهنی میشوندبه گونه ای که گاه در مواجهه با یک امر بدیهی مشکل پیدا میکنند .اگر دقت کرده باشید در بسیاری از دیالوگ ها در بهترین شکل آن ،بعد از ساعتها بحث و گفتگو هنوز اختلاف سر حرف اول باقی است ،و در بدترین حالت ،گاه به مشاجره و زد و خورد ختم میشود؛تعصب کارکردش جز این نمیباشد و اگر چنین نشود جای سؤال باقی است .
تنها راه مقابله با این آسیب اساسی این است که تعصب را در وجود خود بکشیم تا راحت تر فکر کنیم .زمانی که تعصب در وجود ادمی خود کشی کند افکار انسان یکصدا شده و در جستجوی حقیقت -آنگونه که هست -از حد اقل خطا برخوردار می شود .متأسفانه کسانی که به گفتمان انقلاب به عنوان یک «گزینه »نگاه میکنند نه یک «آرمان و اولویت»بیشتر اسیر ذهنیتها و تعصبات هستند و در خوش بینانه ترین حالت میتوان گفت: گفتمان انقلاب را با واقعیت موجود خلط کرده اند.
کلمات کلیدی: